برخی از احادیث مرتبط با حراست که در منابع روایی آمده، عبارتند از:


 ۱نگهبانانی راستگو و باوفا
"
وَ ابْعَثِ الْعُیُونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفَاءِ عَلَیْهِمْ فَإِنَّ تَعَاهُدَکَ فِی السِّرِّ لِأُمُورِهِمْ حَدْوَةٌ لَهُمْ عَلَی اسْتِعْمَالِ الْأَمَانَةِ وَ الرِّفْقِ بِالرَّعِیَّةِ وَ تَحَفَّظْ مِنَ الْأَعْوَانِ فَإِنْ أَحَدٌ مِنْهُمْ بَسَطَ یَدَهُ إِلَی خِیَانَةٍ اجْتَمَعَتْ بِهَا عَلَیْهِ عِنْدَکَ أَخْبَارُ عُیُونِکَ اکْتَفَیْتَ بِذَلِکَ شَاهِداً فَبَسَطْتَ عَلَیْهِ الْعُقُوبَةَ فِی بَدَنِهِ وَ أَخَذْتَهُ بِمَا أَصَابَ مِنْ عَمَلِهِ ثُمَّ نَصَبْتَهُ بِمَقَامِ الْمَذَلَّةِ وَ وَسَمْتَهُ بِالْخِیَانَةِ وَ قَلَّدْتَهُ عَارَ التُّهَمَة"؛
 [۱]

دیده‌بان‌هایی از اشخاص راستگو و باوفا بر آنها بگمار که مراقب آنها باشند؛ زیرا بازرسی سری از کارهای آنان وادارشان می‌کند که 
امانت‌‌دار باشند و با رعایا خوش‌رفتاری کنند. تحت تأثیر کارگزاران خود مباش. اگر یکی از آنان دست به خیانت گشود و دیده‌بانان خیانت او را گزارش دادند، گواهی آنها تو را بس است، او را با شلاق کیفر کن و هرچه دزدیده از او دریافت کن و او را به مقام ربوبی وادار و خیانت او را اعلام کن و او را با ننگ تهمت نشانه گذار که در جامعه رسوا گردد و باعث عبرت و پند دیگران باشد.


 ۲مردمان درست‌کار و بدکار
"
وَ لَا یَکُونَنَّ الْمُحْسِنُ وَ الْمُسِی‌ءُ عِنْدَکَ بِمَنْزِلَةٍ سَوَاءٍ فَإِنَّ فِی ذَلِکَ‌ تَزْهِیداً لِأَهْلِ الْإِحْسَانِ فِی الْإِحْسَانِ وَ تَدْرِیباً لِأَهْلِ الْإِسَاءَةِ عَلَی الْإِسَاءَةِ وَ أَلْزِمْ کُلًّا مِنْهُمْ مَا أَلْزَمَ نَفْسَه"‌؛
 [۲]

مردمان درست و خوش‌رفتار و نادرست‌کار را به یک چشم مبین و برابر مدان؛ زیرا در این صورت مردان درست و خوش‌رفتار به خدمت کردن و درستی بی‌رغبت می‌شوند و مردان بدکار و نادرست به بدی کردن 
تشویق و وادار می‌شوند، هر یک از این دو را به پاداش کارشان که‌ خود برای خود خواسته‌اند، برسان.


 ۳در نظر گرفتن سابقه کار والیان
"
ثُمَّ لَا یَکُنِ اخْتِیَارُکَ إِیَّاهُمْ عَلَی فِرَاسَتِکَ وَ اسْتِنَامَتِکَ وَ حُسْنِ الظَّنِّ مِنْکَ فَإِنَّ الرِّجَالَ یَتَعَرَّضُونَ لِفِرَاسَاتِ الْوُلَاةِ بِتَصَنُّعِهِمْ وَ حُسْنِ خِدْمَتِهِمْ وَ لَیْسَ وَرَاءَ ذَلِکَ مِنَ النَّصِیحَةِ وَ الْأَمَانَةِ شَیْ‌ءٌ وَ لَکِنِ اخْتَبِرْهُمْ بِمَا وُلُّوا لِلصَّالِحِینَ قَبْلَکَ فَاعْمِدْ لِأَحْسَنِهِمْ کَانَ فِی الْعَامَّةِ أَثَراً وَ أَعْرَفِهِمْ بِالْأَمَانَةِ وَجْها"؛
 [۳]

آنها را به مجرد حدس و 
اعتماد و خوش‌بینی انتخاب مکن؛ زیرا مردم برای جلب نظر و اعتماد والیان، خودسازی و تصنع به خرج می‌دهند و خوش‌خدمتی می‌کنند، بدون آن‌که صمیمیت و امانت در دلآنها باشد؛ ولی راه آزمایش آنها ملاحظه سابقه کار آنهاست نسبت به والیان گذشته به دو نشانه:

أ. آن‌که در میان عموم آثار نیکو و یادگار خبر دارد؛ ب. آن‌که در راه امانت‌داری داناتر است و نسبت به 
خداوند و رعیت صمیمیت و خیرخواهی دارد.

احادیثی درباره رازداری[

 

ویرایش]

 


 ۱رازداری
"
انفرد بسرک و لا تودعه حازما فیزل و لا جاهلا فیخون"؛
 [۴]

تنها باش به سرّ خود و مسپار آن را به دوراندیشی پس بلغزد و نه به نادانی پس خیانت کند؛ یعنی سر خود را همین خود نگاه‌دار و به هیچ‌کس اظهار مکن؛ از برای آن‌که اگر به دانای دوراندیشی بسپاری، ممکن است که بلغزد و به کسی اظهار کند که مفسده بر آن مترتب شود؛ زیرا که مرد هرچند دانا و دوراندیش باشد، احتمال لغزش و 
سهو و خطا در او می‌رود و اگر به نادانی بسپاری او خیانت کند و اظهار کند به مردم و باکی از آن نداشته باشد.


 ۲آشکار نکردن سر
"
سرک أسیرک فإن أفشیته صرت أسیره"؛
 [۵]

سرّ تو 
اسیر تو است، پس هرگاه او را فاش کنی، تو اسیر او می‌گردی؛ زیرا‌که همیشه در فکر آن باشی و ترسی که مبادا ضرر و مفسده بر آن مترتب شود.


 ۳بخیل بودن در اسرار
"
کن بأسرارک بخیلا و لا تذع سرا أودعته فإن الإذاعة خیانة"؛
 [۶]

باش به أسرار خود 
بخیل و فاش مکن سرّی را که سپرده شده باشی تو آن را، پس به‌درستی که فاش کردن خیانت است؛ یعنی بخیلی کن در اسرار خود و در اظهار آنها به مردم؛ زیراکه بر اظهار آنها بسیار است که ضررها مترتب شود و فاش مکن سرّ دیگری را نیز که سپرده شده باشد به تو؛ زیراکه فاش کردن سرّی که کسی سپرده باشد آن را، خیانت است‌.


 ۴ضایع شدن سر
"
کلما کثر خزان الأسرار کثر ضیاعها"؛
 [۷]

هر آن‌گاه بسیار شود خزانه‌داران سرّها، بسیار شود ضایع شدن آنها.


 ۵نسپردن سر به دیگران
"
لا تودعن سرک من لا أمانة له"‌؛
 [۸]

مسپار زینهار سر خود را به کسی که نباشد امانتی از برای او.


 ۶نگفتن سر به نادان
"
لا تسر إلی الجاهل شیئا لا یطیق کتمانه"؛
 [۹]

نهان مگو به‌سوی 
نادان چیزی را که طاقت نداشته باشد پنهان کردن آن را؛ یعنی سر خود را به نادان مگو؛ زیراکه او طاقت پنهان داشتن سر ندارد و زود فاش می‌کند.


 ۷سپردن سر به مؤمن باوفا
"
و لا تودع سترک إلا مؤمنا وفیا"؛
 [۱۰] مسپار سر خود را مگر مؤمن بسیار وفاکننده را.


 ۸خیانت در فاش کردن سر
"
من أفشی سرا استودعه فقد خان"؛
 [۱۱] هر کس فاش کند سرّی را که سپرده شده باشد، آن را پس به تحقیق که خیانت کرده‌.


حدیثی درباره ناتوانی در انجام وظایف[

 

ویرایش]

 
"
وَ مِنْ کِتَابٍ لَهُ ع إِلَی کُمَیْلِ بْنِ زِیَادٍ النَّخَعِیِّ وَ هُوَ عَامِلُهُ عَلَی هِیتَ یُنْکِرُ عَلَیْهِ تَرْکَهُ دَفْعَ مَنْ یَجْتَازُ بِهِ مِنْ جَیْشِ الْعَدُوِّ طَالِباً لِلْغَارَةِ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ تَضْیِیعَ الْمَرْءِ مَا وَلِیَ وَ تَکَلُّفَهُ مَا کُفِیَ لَعَجْزٌ حَاضِرٌ وَ رَأْیٌ مثبر
[۱]     وَ إِنَّ تَعَاطِیَکَ الْغَارَةَ عَلَی أَهْلِ قِرْقِیسِیَاءَ وَ تَعْطِیلَکَ مَسَالِحَکَ الَّتِی وَلَّیْنَاکَ لَیْسَ لَهَا مَنْ یَمْنَعُهَا وَ لَا یَرُدُّ الْجَیْشَ عَنْهَا لَرَأْیٌ شَعَاعٌ فَقَدْ صِرْتَ جِسْراً لِمَنْ أَرَادَ الْغَارَةَ مِنْ أَعْدَائِکَ عَلَی أَوْلِیَائِکَ غَیْرَ شَدِیدِ الْمَنْکِبِ وَ لَا مَهِیبِ الْجَانِبِ وَ لَا سَادٍّ ثُغْرَةً وَ لَا کَاسِرٍ لِعَدُوٍّ شَوْکَةً وَ لَا مُغْنٍ عَنْ أَهْلِ مِصْرِهِ وَ لَا مُجْزٍ عَنْ أَمِیرِه‌"؛ [۱۲]
پس از یاد خدا و درود! سستی 
انسان در انجام کارهایی که بر عهده اوست و پافشاری در کاری که از مسئولیت او خارج است، نشانه ناتوانی آشکار و اندیشه ویرانگر است. اقدام تو به تاراج مردم «قرقیسا» در مقابل رها کردن پاسداری از مرزهایی که تو را بر آن گمارده بودیم و کسی در آن‌جا نیست تا آن‌جا را حفظ کند و سپاه دشمن را از آن مرزها دور سازد، اندیشه‌ای باطل است. تو در آن‌جا پلی شده‌ای که دشمنان تو از آن بگذرند و بر دوستانت تهاجم آورند، نه قدرتی داری که با تو نبرد کنند و نه هیبتی داری که از تو بترسند و بگریزند، نه مرزی را می‌توانی حفظ کنی و نه شوکت دشمنرا می‌توانی در هم بشکنی، نه نیازهای مردم دیارت را کفایت می‌کنی و نه امام خود را راضی نگه می‌داری.


 

 

 

پانویس

 

 

۱.


 نهج‌البلاغه، ص ۴۳۶، نامه ۵۳ (عهدنامه مالک اشتر)، انتشارات دارالهجرة، قم، بی‌تا.

 

۲.

 

 نهج‌البلاغه، ص ۴۳۰، نامه ۵۳ (عهدنامه مالک اشتر)، انتشارات دارالهجرة، قم، بی‌تا.

 

۳.

 

 نهج‌البلاغه، ص ۴۳۶، نامه ۵۳ (عهدنامه مالک اشتر)، انتشارات دارالهجرة، قم، بی‌تا.

 

۴.

 

 تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، ص ۳۲۰، ح ۷۴۱۳، انتشارات دفتر تبلیغات، قم، ۱۳۶۶ ه ش.

 

۵.

 

 تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، ص ۳۲۰، ح ۷۴۱۵، انتشارات دفتر تبلیغات، قم، ۱۳۶۶ ه ش.

 

۶.

 

 تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، ص ۳۲۰، ح ۷۴۱۷، انتشارات دفتر تبلیغات، قم، ۱۳۶۶ ه ش.

 

۷.

 

 تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، ص ۳۲۰، ح ۷۴۱۸، انتشارات دفتر تبلیغات، قم، ۱۳۶۶ ه ش.

 

۸.

 

 تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، ص ۳۲۰، ح ۷۴۲۵، انتشارات دفتر تبلیغات، قم، ۱۳۶۶ ه ش.

 

۹.

 

 تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، ص ۳۲۱، ح ۷۴۲۸، انتشارات دفتر تبلیغات، قم، ۱۳۶۶ ه ش.

 

۱۰.

 

 تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، ص ۳۲۰، ح ۷۴۲۹، انتشارات دفتر تبلیغات، قم، ۱۳۶۶ ه ش.

 

۱۱.

 

 تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، ص ۳۲۰، ح ۷۴۳۴، انتشارات دفتر تبلیغات، قم، ۱۳۶۶ ه ش.

 

۱۲.

 

 نهج‌البلاغه، ص ۴۵۰، نامه ۶۱، انتشارات دارالهجرة، قم، بی‌تا.



 

منبع مطلب:

 

 

باز نشر از پایگاه اسلام کوئست با آدرس ذیل:

 

http://wikiporsesh.ir/%D9%86%DA%AF%D9%87%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C 

 

 

نکاتی حراستی در فرمایشات معصومین(ع)

 

 

 

  • آن که تو را هشدار داد چون کسی است که تو را مژده داد. حضرت علی (ع)
  • سخن در بند توست، تا آن را نگفته باشی، و چون گفتی تو در بند آنی، پس زبانت را نگهدار چنانکه طلا و نقره خود را نگه می داری، زیرا چه بسا سخنی که نعمتی را طرد کند یا نعمتی را جلب کند. حضرت علی (ع)
  • ای بسا کلمه ای که از تو نعمتی را بگیرد و ای بسا لفظی که خونی را بریزد. حضرت علی (ع)
  • نشانه انسان عاقل این است که هر چه می داند نگوید. حضرت علی (ع)
  • بسا سخنی که از حمله مسلحانه کارگرتر است. حضرت علی (ع)
  • آن خاموشی که برای تو سلامت باشد بهتر است از گفتاری که به دنبالش برای تو ملامت داشته باشد. حضرت علی (ع)
  • شیعیان ما کم گوی و گزیده گویند. امام صادق(ع)
  • در اداره حکومت تنها شناخت و پذیرفتن آن کافی نیست بلکه باید اسرار را از دسترس دشمن و افراد غیر مجاز خودی محفوظ نگهدارد. امام صادق(ع)
  • آنچه نمی دانی مگو، بلکه همه آنچه را می دانی نیز مگو، زیرا خداوند بزرگ بر اعضای بدنت چیزهایی را واجب کرده که از آنها در روز قیامت بر تو حجت آورد. حضرت علی (ع)

 

 

 

 

 

حفاظت اطلاعات از دیدگاه آیات و روایات معصومین ع       

 

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
اَلحَمدُلِلهِ رَبِّ العالَمین ،ثمَ الصلوةُ وَالسلامُ علی سَیِّدنا وَ نَبیِّنا مُحَمَّدٍ (ص) و عَلی
أَهلِ بَیتِهِ الطَیّبینَ الطّاهِرینَ ، وَاللَعن علی اَعدائِِهِم أَجمعین مِن الانِ إِلی قِیامِ یَومِ 
الدّین .
مقدمه:
جمع آوری و حفاظت اطلاعات یک بحث مهم بوده که از اول خلقت انسان همواره در زندگی 
شخصی و اجتماعی انسان ها تاثیر گذار بوده است .به گونه ای که در بسیاری از موارد افراد 
زیادی جان،مال و حتی موقعیت خود را به سبب رعایت نکردن مسائل حفاظتی و اطلاعاتی از 
دست داده اند .و در بسیاری از موارد افرادی بوده اند که به سبب رعایت کردن نکات ایمنی و 
امنیتی و حفاظتی توانسته اند خود را از افتادن در مهلکه نجات دهند
با نگاهی عمیق و دقیق در آیات قران و سیره پیامبران الهی می توان نکات ارزشمندی در رابطه با 
حفاظت اطلاعات را مشاهده نمود .
بنده حقیر بر آن شدم با توجه به ضرورت و اهمیت بحث حفاظت در جامعه و جهان سیاسی امروز 
که همه دشمنان شرقی و غربی و حتی منافقین داخلی برای مقابله با اسلام و جلوگیری از جهانی شدن آن از کوچکترین حربه ای نیز دریغ نمی کنند چند سطری از آیات قران و رهنمودهای ائمه معصومین (ع)را در این مورد جمع آوری نموده و به عنوان خدمتی هر چند کوچک و ناچیز عرضه کنم .و امیدوارم توانسته باشم گوشه ای از دِین خود را به این انقلاب و این نظام ادا کرده باشم .



فصل اوّل:
آیاتی از قران کریم در رابطه با رعایت اخلاق و حفظ اطلاعات :
1-
خداوند رحمن در سوره مبارکه کهف و در بیان حالات و چگونگی اصحاب کهف برای حفظ جان خود می فرمایند :((قالوا رَبُّکُم أَعلَمُ بِما لَبِثتُم فَابعثوا اَحَدَکُم بِوَرَقِکمُ هذِهِ إِِلی اَلمَدینَۀِ فَلیَنظُر أَیّها أَزکی طَعاماً َفلیَاتِکُم بِرِزقٍ مِنه وَلیَتلطَّف وَ لا یُشعِرَنَّ بِکُم اَحدا ))سوره کهف آیه 19
و گفتند آن اصحاب کهف (پروردگارتان به آنچه مانده اید داناتر است ،اینک یکی از خودتان را با این پول خود به شهر بفرستید ،تا ببیند کدامیک از غذاهای آن پاکیزه تر است و از آن غذایی برایتان بیاورد و زیرکی به خرج دهد و مهربانی ورزد تا هیچ کس از حال شما مطلع نگردد.
عبارتی که در این آیه شریفه بر حفاظت اطلاعات دلالت می کند (وَلیَتلطَّف وَلا یُشعِرَنَّ بِکُم اَحَدا )است .
تلطّف به معنای اعمال لطف و رفق و اظهار مدارا ت است و مقصود از این کلام بطوریکه از سیاق کلام بر می آید این است که باید این شخص که می فرستید در اعمال و رفتار خود نازک کاری و لطف با اهل شهر در رفتن و برگشتن و معامله کردن خیلی سعی کند ومراقب باشد تا مبادا نزاعی و یا خصومتی واقع شود که نتیجه اش این شود که مردم از راز و حال ما سر در آورند .
آن شخصی که در بین اصحاب کهف بود و این نصایح را به دوستان خود می کرد نتیجه این زیرکی و نازک کاری را چنین بیان می کند که قران کریم در آیه بعد آنرا چنین نقل کرده است .
((
إِنَّهُم إِن یَظهَروا عَلَیکُم یَرجُمُوکُم او یُعیدوکُم فی مِلَّتِهِم وَ لَن تُفلِحوا إِذاً أَبَدا ))کهف آیه 20
زیرا محققا اگر بر شما آگهی و ظفر یابند شما را یا سنگسار می کنند و یا به آئین خودشان بر می گردانند و هرگز روی رستگاری نخواهید دید .
تفسیر و توضیح آیه : 
جمله (یَظهَروا عَلَیکُم )به معنای (یُطلَعوا عَلَیکُم) بر شما اطلاع یابند می باشد. برداشتی که اصحاب کهف کردند طوری نبوده که مردم (دشمنان و کفّار ) دست از سر آنان بر دارند ،یا به صرف ادعای اینکه بگویند ما از دین توحید دست برداشته ایم از ایشان بپذیرند و جرمشان را ببخشند 

،بلکه به خاطر اینکه جرمشان تظاهربه دین توحید وخروج از دین بت پرستی بوده و علناً بت پرستی را خرافی و موهون و إفترا بر خدا معرفی می کردند عادتاً نباید به صرف اعتراف به حقانیت بت پرستی قناعت کنند بلکه باید آنقدر تعقیبشان کنند و رفتارشان را زیر نظر بگیرند تا نسبت به صدق ادعایشان اطمینان پیدا کنند و قهراً در بت پرستی یکی از بت پرستان شده و تمامی وظایف دینی ایشان را انجام داده و از مراسم و شرایع دین الهی محروم شوند حتی به یک کلمه از دین توحید لب نگشایند.
از این تفاسیر بر می آید که دشمن هر گاه از شما آسیب ببیند در مقام تقابل و جبران بر می آید و شما را تعقیب نموده و سعی می کند با جمع آوری اطلاعات و مدارک مخفی گاه و محل کار شما را پیدا نموده و کارهای خود را در قبال شما انجام دهد . در این راه دشمن از کوچکترین نکته ای غافل نمی ماند و شما را آنقدر تحت نظر می گیرد تا تسلّط کافی بر شما داشته باشد و به صرف اعتراف شما توجّه نمی کند بلکه شما را شکنجه می دهد و یا آنقدر تأثیر می گذارد تا بتواند شما را از طریق مقدّس خود منحرف ساخته و به سوی علاقه مندیهای خود بکشاند . 
نتیجه گیری از آیه شریفه : 
یکی از راههای حفاظت اطّلاعات رفقت و مهربانی می باشد که باید سرلوحه کار همگان قرار گیرد که اگر در این کار اهمال و سستی صورت گیرد خطراتی از جمله 1-کشته شدن و فنا شدن 2- برگشتن از دین و راه اصلی خود 3-رستگار نشدن ،را به دنبال خواهد داشت .
آیه ای دیگر در رابطه با حفظ اطّلاعات :
خداوند تبارک و تعالی در بازگویی داستان حضرت یوسف (ع) و برادرانش در سوره مبارکه یوسف می فرماید :
((
قال إنی لِیَحزُنَنی أَن تَذهَبوا بِهِ وَ أََخافُ أَن یَأکُلَهُ الذِّئب ُوَ أَنتُم عَنهُ غافِلون ))یوسف آیه 13
یعقوب (ع) به فرزندانش گفت:( اینکه او را ببرید سخت مرا اندوهگین می کند و می ترسم از او غافل شوید و گرگ او را بخورد) .
جمله ای که در این آیه به بحث حفاظت اطّلاعات اشاره دارد جمله (وَ أَخافُ أَن یَأکُلَهُ الذِّئبُ) می باشد.
اینجا در واقع خود حضرت یعقوب (ع)به دلیل رعایت نکردن مسائل حفاظتی فرزندش را از دست می دهد .در واقع خود حضرت طریقه خلاص شدن از یوسف (ع)را به فرزندانش می آموزد .
نتیجه گیری از آیه شریفه :
گاهی دشمن خود را به شکلی به انسان نزدیک می کند و اطّلاعات را به گونه ای که خود انسان متوجه نمی شود از او می گیرد و گاهی خود انسان، به سبب توضیح بی مورد مسئله ای اطلاعاتی را به دشمن می دهد که برای او بسیار ارزشمند است . پس همیشه باید در حدّ چیزی که به حفاظت اطّلاعات ضربه نمی زند پاسخگوی سوالات دیگران باشیم نه بیشتر از آن .
فصل دوّم :
حفاظت اطّلاعات در احوالات رسول گرامی اسلام (ص):
همانطور که می دانید مسلمانان قبل از هجرت گروهی اندک ،ضعیف،بی پشتوانه و بدون سازمان و تحت ظلم و ستم قریش بودند .با هجرت به مدینه ،اولین هسته حکومت اسلامی تشکیل شد و مسلمانان تشکل و نظام یافتند و با فراهم شدن این شرایط ،اذن دفاع نیز صادر شد از آن به بعد مسلمانان برای پیشبرد اهداف الهی و دفاع از نظام اسلامی در مقابل هجوم های پی در پی متجاوزان،در جنگهای بسیاری شرکت کردند که در بسیاری از آنها شخص پیامبر (ص)فرماندهی را به عهده داشت و در بعضی دیگر فرمانده تعیین می کرد .بررسی تفصیلی این جنگها و سیره نظامی رسول خدا (ص) درسهای بسیاری به ما می آموزد که یکی از آنها را مطرح می کنیم .
رعایت اصول نظامی .
پیامبر (ص) تمام اصول و تاکتیک های نظامی را به کار می گرفت تا بتواند با کمترین تلفات ،بیشترین پیروزی را کسب نماید .بعضی از اصول نظامی و تاکتیک های جنگی که بوسیله رسول خدا (ص) اعمال می شد ،به شرح زیر است :
1- 
جمع آوری اطلاعات .
همه مسلمانان و قبیله های هم پیمان آنان، اعم از مشرک و مسلمان خود را موظف می دانستند که تحریکات دشمنان را زیر نظر داشته باشندو از همین رو به محض اینکه گروهی تصمیم به اقدام علیه مسلمانان می گرفتند ،خبر گیران به مدینه می آمدند و به پیامبر (ص)گزارش می دادند .هجوم سریع و پیشگیرانه مسلمانان به دشمنان بیشتر مرهون همین دستگاه اطلاعاتی مردمی بود .
در تاریخ ده ساله بعد از هجرت ،با وجود اینکه دشمنان اسلام فراوان ، پُر کینه و فعال بودند و سعی داشتند مسلنانان را غافلگیر کرده و از پای در آورند ،ولی هیچ گاه موفق نشدند .اگر هم گاهی چند نفر به حومه مدینه هجوم می آوردند ،سریع فرار می کردند تا با عکس العمل تند و شدید پیامبر (ص)مواجه نشوند .
مسلنانان هنگام هجوم دشمن نیز ،با اعزام دیده بانها و جاسوس ها اطلاعات لازم در مورد تعداد دشمن ، کیفیت و کمیت تجهیزات آنان و دیگر مسائل را کسب کرده و با توجه به مجموعه آن اطلاعات ،طرح عملیات و دفع هجوم را ترسیم و اجرا می کردند .
2-
حفاظت اطلاعات .
پیامبر (ص)در سیره نظامی خویش به حفظ اطلاعات اهمیت بسیاری می دادکه به عنوان نمونه :
وقتی پیامبر (ص) تصمیم به فتح مکه گرفت ،بدون اینکه مقصد را بیان کند ،دستور بسیج عمومی داد .گروهی گمان کردند ،پیامبر (ص)قصد حمله به ثقیف را دارد و گروهی دیگر تصور می کردند ،اراده شام کرده است و... حتی نزدیکان پیامبر (ص)از مقصد مطلع نبودند .ابوبکر وقتی دخترش عایشه را مشغول تهیه مقدمات سفر دید ،از او پرسید :پیامبر اراده کجا را دارد ؟ او جواب داد :نمی دانم ،شاید بنی سُلیم ،هوازن ،ثقیف یا جای دیگر .
پیامبر (ص)در پیامهایی هم که برای روسای قبایل می فرستاد ،بدون اینکه مقصد را بیان کند ،آنان را مأمور می کرد تا نیروهای خود را جمع آوری نموده و هر کدام در نقطه ای معینبه سپاه بپیوندند و در ضمن همین اطلاعات را نیز مخفی کنند .
تمام راههای خروجی شهر نیز تحت کنترل دقیق بود و از ورود و خروج افراد ومسافران جلوگیری می شد و با توجه به همین تدابیر بود که هیچ کس نتوانست از مقصد پیامبر (ص) آگاه شود و قریش را مطلع گرداند ،بجز فردی بنام حاطب بن ابی بلتعه که از قرائنی هدف را تشخیص داده بود . وقتی رسول گرامی اسلام (ص) از این جریان اطلاع یافت نه تنها نگذاشت 

آن اطلاعات به مکه برسد بلکه حاطب را نیز توبیخ کرد .
با این تمهیدات امنیتی و حفاظتی بود که رسول گرامی اسلام (ص) توانست قبل از اینکه مشرکین مکه با خبر شوند سپاه خود را در اطراف شهر مکه مستقر نماید و فرصت هیچ گونه حرکتی را به قریش نداد تا بتوانند خود را آماده دفاع کنند ولذا وقتی که شهر را محاصره دیدند برای حفظ جانشان مجبور به تسلیم شدند .و مکه بدون هیچ جنگ وخونریزی به دست مسلمانان افتاد .
اگر این این چاره اندیشی های پیامبر اسلام (ص) نبود معلوم نبود که در آن زمان مکه فتح گردد .واصلاً معلوم نبود مسلمانان بتوانند پیروز شوند .
یکی دیگر از مواردی که در زندگی پیامبر (ص)در رابطه با حفاظت به چشم می خورد :
مکر دشمنان بر علیه پیامبر (ص):
وَإِذ یَمکُر بِکَ الَّذینَ کَفَروا لِیُثبِتوکَ أَو یَقتُلوکَ أَو یُخرِجُوکَ َو یَمکُرُونَ وَ یَمکُرُ الله وَ اللهُ خَیرُ الماکِرِینَ .(انفال آیه 30)ای رسول یاد آور وقتی را که کافران با تو مکر می کردند تا تو را به بند کشند یا به قتل رسانند یا از شهر مکه بیرون کنند .اگر آنها با تو مکر کنند خدا هم با آنان مکر می کند وخدا بهتر از هر کسی می تواند مکر کند .

در ابتدای ظهور اسلام بعد از آنکه دشمنان نتوانستند به هیچ طریقی پیامبر (ص) را از هدف خود باز دارند ،بر آن شدند که از هر قبیله ای یک مرد جنگجو انتخاب شود و شبانه به خانه حضرت محمد (ص)یورش برند و او را به قتل برسانند که از آن شب در تاریخ اسلام به عنوان لیلة المبیت یاد می شود .
(
وَ مِن النّاسِ مَن یَشرِی نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللهِ وَ اللهُ رَءوُفٌ بِالعِبادِ )( بقره آیه 207)
برخی از مردم در راه رضای خدا از جان خود می گذرند و خدا نسبت به بندگان آگاه است .
پیامبر (ص) بعد از آنکه از نقشه دشمن اطلاع پیدا کرد ،جریان را با امیر المومنین علی (ع) در میان گذاشت و آن حضرت حاضر شد که در بستر رسول گرامی اسلام بخوابد . و همان روپوشی که مخصوص پیامبر بود روی خود انداخت ، و رسول خدا (ص) در آن موقع از منزل خارج شد و به سوی خارج از شهر و غار ثور حرکت نمود ، در بین راه ابوبکر را دید و او را به همراه خود به غار برد در آن هنگام ابوبکر دائماَدر ترس بود که رسول گرامی اسلام به او فرمود :((لا تًحزن إن اللّه معنا)) نترس واندوهگین مباش همانا خدا با ماست.
نکات حفاظتی که در این جریان به چشم می خورد وهمه آنها را پیامبر (ص) خیلی دقیق اجرا نموده است عبارتند از :
1-
اطلاع یافتن از نقشه دشمن .
2-
چاره اندیشی در مقابل این توطئه.
3-
خالی نگذاشتن بستر خود در آن موقعیت .
4-
قرار دادن همان رو پوش مخصوص خود بر روی امیر المومنین (ع).
5-
بردن ابوبکر به همراه خود به داخل غار .
هر کدام از این موارد را اگر پیامبر (ص)اجرا نمی کرد مطمئناَ نمی توانست آن شب از دسترس دشمن دور شود ولی رسول گرامی اسلام (ص) با آگاهی و فهم دقیق مسائل و بینش اطلاعاتی و حفاظتی خویش همه این مراحل را به خوبی اجرا نمود و خود و اسلام را از آن مرحله عبور داد.
فصل سوم : 
حفاظت در امورات و زندگانی امامان معصوم (ع).
الف:اهمیّت حفاظت در زمان امام کاظم (ع).
یکی از اصحاب امام کاظم (ع)بنام علی بن یقطین به دستور خود امام در دستگاه خلافت هارون الرشید خلیفه جائر عباسی کار می کرد ،و آن بدین جهت بود که بتواند تا اندازه ای از مشکلات اقتصادی شیعیان را بر طرف نماید و امورات آنها را در دستگاه خلافت پیگیری کند .
در یکی از روز ها که در دربار مشغول بود شخصی به او مشکوک شد ،جریان را نزد خلیفه برد، خلیفه به او دستور داد که ابن یقطین را تحت نظر بگیرند .
در همان روزها بود که نامه ای از طرف امام کاظم (ع) به دست علی بن یقطین رسید ، در آن نامه نوشته شده بود از این به بعد به صورت تقیه وضو بگیر
اتفاقاً در همان روز شخصی که ابن یقطین را دنبال می کرد تا هویت واقعی او را بشناسد، بدنبال ابن یقطین رفت تا ببیند که چگونه وضو می گیرد ،امّا وقتی وضوی او را دید ، متوجه شد که او نیز مثل خودشان وضو می گیرد . 
اینچنین بود که امام کاظم (ع) با اطلاع کافی از دستگاه خلافت و مدّ نظر قرار دادن مسائل حفاظتی به صحابی خویش دستور تقیه می دهد ،تا بتواند جان خویش را از گزند دشمنان محفوظ بدارد 
ب: حفاظت اطّلاعات در زندگی امام حسن عسکری (ع
امام حسن عسکری (ع) در مرض فوت خود ،مادرش را وصی قرار داد تا در کارهایش رسیدگی کند .و این موضوع پیش قضات وقت به اثبات رسیده است. امّا امام (ع) در وصیت خود هیچ نامی از فرزندش امام زمان (عج)نبرد و بعد از مرگ ،اموالش بین مادر و برادرش تقسیم شد .(اصول کافی باب مولد ابی محمدالحسن ابن علی (ع).
امّا چرا امام (ع) در وصیت نامه اش اسمی از فرزندش نبرد تا از ارث محروم نگردد ؟
امام حسن عسکری (ع) عمداً موضوع فرزندش را در وصیت نامه اش مکتوم داشت تا او را از
خطراتی که از ناحیه سلطان وقت متوجه بود نجات دهد، آن جناب آنقدر در این موضوع اهتمام می ورزید و از کشف تولد فرزندش بیم و هراس داشت که گاهی ناچار می شد از خواص اصحابش نیز تقیه نماید. و موضوع را بر ایشان مشتبه سازد . ابراهیم بن ادریس می گوید: امام حسن (ع) گوسفندی را پیش من فرستاد و پیغام داد : این گوسفند را برای فرزندم 
عقیقه کن و با خانواده ات تناول کنید . من به دستورش عمل کردم لیکن وقتی خدمتش رسیدم فرمود فرزند ما از دنیا رفت . لیکن یک مرتبه ی دیگر دو گوسفند را با نامه ای به ما فرستاد بدین مضمون : (بِسمِ اللِه الرَّحمنِ الرَّحیم این گوسفند را برای مولایت عقیقه کن و با خویشانت بخورید) .من به دستورش رفتار نمودم امّا وقتی خدمتش رسیدم چیزی نفرمود . (بحار الانوار ،ج51،ص22)
آنچه که از این تناقض گویی های امام حسن (ع) به دست می آید این است که ایشان از ترس اینکه حاکمان وقت به فرزندش آسیبی برسانند مجبور بود این رفتار را از خودش به نمایش بگذارد به گونه ای که حتی امر بر یارانِ وفادارش نیز مشتبه شود .
آنچه که از این اتفاقات زمان امام حسن عسکری (ع) بدست می آید ،این است که بعضی از اتفاقات آنقدر محرمانه است که حتی نباید نزدیکترین افراد به انسان از آن آگاهی یابند .

(
وَنُرِیدُ أَن نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ استُضعَفوُا فِی الأَََرضِ وَ نَجعَلَهُم أَئِمُهً وَ نَجعَلَهُم الوارِثین )(قصص آیه 5)
ما اراده کردیم بر آن کسانی که در زمین ضعف داشتند منّت گزاریم و آنها را پیشوایان خلق قرار دهیم و آنها را وارث زمین گردانیم 


منابع و ماخذ

1-
قران کریم 
2-
سیره پیشوایان
3-
اصول کافی 
4-
بحار الانوار 
5-
دادگستر جهان
6-
معرفت دینی 
7- 
تفسیر سوره کهف 
8-
تفسیر سوره یوسف
9-
فروغ ابدیت 
10-
گفتار نراقی جلد اوّل

آخرین به روز رسانی: 1399/01/26

گفتگو آنلاین